هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از عشق نافرجام و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از جدایی، شبهای بیپایان، و آتش درونی خود مینالد و به انتقادهای دیگران پاسخ میدهد. همچنین، اشاراتی به مفاهیم فلسفی و مذهبی مانند کفر و اسلام دارد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی اشارات به رنج و اندوه وجود دارد که برای سنین پایینتر مناسب نیست.
شمارهٔ ۳۲۷
هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است
شکنج جانم ازان زلف در هم و شکن است
چه سود پختن سودا چو شمع جانم سوخت
ز آتشی که مرا در درونه شعله زن است
شبم که تا به قیامت امید صبحش نیست
نه این شب است که بخت سیاه روز من است
به طعن و سرزنش، ای پندگو، چه ترسانی
سر مرا که قدمگاه سنگ مرد و زن است
هزار نامه اسلام پاره کرد خطیب
که باز نامه کفر هزار برهمن است
مگو که بر لب تو لب نهاده ام در خواب
مرا که جان به لب آمد چه جای این سخن است
نه آنچنانست که جایت نگه تواند داشت
لطافتی که به بالای سرو و نارون است
چه خوانیم سوی گلزار ترک خسرو گیر
کجا اسیر رخت را سر گل و سمن است
شکنج جانم ازان زلف در هم و شکن است
چه سود پختن سودا چو شمع جانم سوخت
ز آتشی که مرا در درونه شعله زن است
شبم که تا به قیامت امید صبحش نیست
نه این شب است که بخت سیاه روز من است
به طعن و سرزنش، ای پندگو، چه ترسانی
سر مرا که قدمگاه سنگ مرد و زن است
هزار نامه اسلام پاره کرد خطیب
که باز نامه کفر هزار برهمن است
مگو که بر لب تو لب نهاده ام در خواب
مرا که جان به لب آمد چه جای این سخن است
نه آنچنانست که جایت نگه تواند داشت
لطافتی که به بالای سرو و نارون است
چه خوانیم سوی گلزار ترک خسرو گیر
کجا اسیر رخت را سر گل و سمن است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.