۲۲۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸۰

از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا شود
جای آن باشد که مردم در میان شیدا شود

من چنین دانم که باشد نسخه ای از روی او
صورتی از آینه خورشید اگر پیدا شود

ماه رویا، کی رسد در آفتاب روی تو
شمع را هر چند سر تا آسمان بالا شود

از تو دل چون آبله خون گشت در دنبال تو
اشک را از بس دویدن آبله برپا شود

من به تنهایی همی گریم، اگر پیدا کنی
هر دری کز چشم من بیرون فتد، درها شود

سبزه تر برکشیدی زان رخ چون آفتاب
راز من چون سبزه می ترسم که در صحرا شود

می خلد بر جان من آن خط که بر لب می کشی
مارکی شیرین شود با آنکه در خرما شود

خسرو، از بهر تو اندر دیده خود جای ساخت
چشم می دارد که در کوی وصالش جا شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.