هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر احساسات عمیق و پریشانی عاشق در برابر معشوق است. شاعر از دل‌بستگی، حیرت، انتظار و رنج‌های عاشقی سخن می‌گوید و با تصاویر زیبا و احساسی، حالات درونی خود را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارند.

شمارهٔ ۶۸۱

زلف گرد آور که بازم دل پریشان می شود
روی پنهان کن که بازم دیده حیران می شود

عقل و هوش و دل خیالت برد و جانم منتظر
تا هنوز از نرگس مستت چه فرمان می شود!

تا کیم سوزی که هر صبحی دعای صبر خوان
این کسی را گوی کو را شب به پایان می شود

عاشقان را صد بلا پیش است گاه دیدنت
جز یکی راحت که باری مردن آسان می شود

زانچه من خوردم غمت، باری پشیمان نیستم
گردلت از لطف ناکرده پشیمان می شود

از هلاکم دوستان غمناک و من خوش می شوم
کانچه باری کام جانان من است آن می شود

چون به پایان آمد این قصه که می گویم به درد
یک حدیث و صد پیم خاطر پریشان می شود

ای که پندم می دهی پیش تو آسان است، لیک
این کسی داند که او را خانه ویران می شود

ای دل خسته، مده یادم ز مژگانش، از آنک
موی بر اندام من هر بار پیکان می شود

آنکه گفتندی که از خوبانش روزی بد رسد
اینک اینک، جان خسرو، گفت ایشان می شود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.