هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد عشق، فراق و بلاهای ناشی از آن سخن میگوید. او از صبا میخواهد تا خاک ره معشوق را به چشمش بریزد و از بخت نگونبها شکایت میکند. همچنین، به زیبایی و فریبندگی معشوق اشاره میکند و از تأثیرات عمیق عشق بر جان و دل خود میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۷۳۳
گر چه در کشتن عشاق زبون می آید
باری آن شکل ببینید که چون می آید
ای صبا، خاک رهش آر و بینداز به چشم
که بلاها همه زین رخنه درون می آید
گر کنم گریه دل ماندگی، از تست، ای دوست
کین شکایت همه از بخت نگون می آید
دل صیاد کجا سوزد، اگر ناله کند
مرغ بیچاره که در دام زبون می آید
آمدی باز و به نظاره برون آمد دل
لحظه ای باش که جان نیز برون می آید
خوشم از گریه خود، گر چه همه خون دل است
زانکه بوی تو ز هر قطره خون می آید
تا شبم چون گذرد، آه که بازم در دل
یاد آن سلسله غالیه گون می آید
حذر از گوشه چشمش که ز شوخی خود را
مست می سازد و با سحر و فسون می آید
خسروا، چون سخن اول نشنیدی، ناچار
بکش از دوست بلایی که کنون می آید
باری آن شکل ببینید که چون می آید
ای صبا، خاک رهش آر و بینداز به چشم
که بلاها همه زین رخنه درون می آید
گر کنم گریه دل ماندگی، از تست، ای دوست
کین شکایت همه از بخت نگون می آید
دل صیاد کجا سوزد، اگر ناله کند
مرغ بیچاره که در دام زبون می آید
آمدی باز و به نظاره برون آمد دل
لحظه ای باش که جان نیز برون می آید
خوشم از گریه خود، گر چه همه خون دل است
زانکه بوی تو ز هر قطره خون می آید
تا شبم چون گذرد، آه که بازم در دل
یاد آن سلسله غالیه گون می آید
حذر از گوشه چشمش که ز شوخی خود را
مست می سازد و با سحر و فسون می آید
خسروا، چون سخن اول نشنیدی، ناچار
بکش از دوست بلایی که کنون می آید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.