هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که از درد عشق، جدایی، و رنج‌های عاشق سخن می‌گوید. شاعر از دل‌آوارگی، گریه‌های شبانه، و دیوانگی عشق و عقل می‌نالد و به فرهاد و شیرین اشاره می‌کند. همچنین، از خیانت و رنج‌های عاشقانه صحبت می‌شود و در پایان، شهادت عاشق را با خون شهیدان مقایسه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده، اشاره به رنج و دیوانگی ناشی از عشق، و مقایسه‌های عمیق احساسی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۷۶۳

وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود
دل آواره شده نیز، از آن تن بود

شمع شب گریه همی کرد همه شب، ماناک
شعله های دل پر سوز منش روشن بود

نشدند آن خودم در غم جانان، چکنم؟
عقل دیوانه و عشق آفت و دل دشمن بود

گفتمش دوش رسیدی و مرادم دادی
گفت من مانده ام از تو که خیال من بود

بین که چون موی شد از ساعد سیمین نگار
آهنین بازوی فرهاد که خاراکن بود

می کنم شکر لبت، گر چه بسی نقد بلا
بر من از غمزه آن دولت مرد افگن بود

عاشقی را که بکشتند به عشق و شهوت
خون او خون شهیدان نه که حیض زن بود

دی که رسوا شده ای دیدی و گفتی کاین کیست؟
دامن آلوده به خون خسروتر دامن بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.