۲۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۵۶

مگر فتنه عشق بیدار شد
که خلوت بنشین سوی خمار شد

بگویید با پیر دیر مغان
که دین کفر و تسبیح زنار شد

عجب نیست سراناالحق ازان
که مانند منصور بر دار شد

ایا دوستان، موسم یاری است
که کارم بدینگونه دشوار شد

ایا عاشقان، موسم زاری است
که احوال یاران چنین زار شد

مگر پخت سودای زلفش دلم
که در چنگ محنت گرفتار شد

به عیاری آموخت خسرو، کنون
که جویای آن شوخ عیار شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.