۲۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۰۱

آن مرغ که بود زیرکش نام
افتاده به هر دو پای در دام

در دام بلا فتاد ز آغاز
تا خود به کجا رسد سرانجام!

آیا تو کجا و ما کجاییم
دردا که به هرزه رفت ایام

ترسم که به جور تو برآید
ناگاه به شهر فتنه عام

خرم دل آن که با نگاری
در گوشه خلوتی کشد جام

رخسار تو زیر زلف مشکین
صبح است مقیم بر در شام

چون کام دل از تو بر نیاید
صبر از تو همی کنم به ناکام

نومید مشو، دلا، چه دانی
باشد که بیایی، خسروا، کام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.