هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از درد عشق و فراق می‌گوید و از رسوا شدن در میان مردم و دشمنان شکایت دارد. او از ضعف و ناتوانی خود در رسیدن به معشوق می‌نالد و امیدوار است که با یاری معشوق به آرامش برسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده‌ای است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی مفاهیم فلسفی و عرفانی هستند که برای سنین بالاتر مناسب‌تر است.

شمارهٔ ۱۳۱۵

جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان کی رسم؟
عقلم نماند و هوش هم، بر نازنینان کی رسم؟

من عاشق و رسوا چنین، خلقی ز هر سو نقش من
دشمن هزاران در کمین، بر دوست آسان کی رسم؟

از یاد روی چون گلم، اشک است همرنگ ملم
نالنده همچون بلبلم تا در گلستان کی رسم؟

هستم به صحرای چمن مور ضعیف ممتحن
صد ساله ره بر پیش من تا برسلیمان کی رسم؟

در جانم از غم خرمنی، صد پاره گشتم دامنی
من بنده ام بی جان تنی تا بر تو، ای جان، کی رسم؟

با این سرشک افشاندنم، حیف است از تو ماندنم
تا خود نخواهی خواندنم، ناخوانده مهمان کی رسم؟

تو کردیم درد کهن، آنگاه درمان سخن
باری تو زان خود بکن، من خود به درمان کی رسم؟

هر جا که یار و همسری رفتند در هر کشوری
من شهر بند کافری ماندم، بدیشان کی رسم؟

هر شام خسرو تا سحر انجم شمارد سر به سر
لیکن ندانم این قدر تا من به جانان کی رسم؟
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.