هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او از زلف‌های معشوق، جور و جفای او، و آرزوی دیدارش می‌سراید. همچنین، از درد دوری و محنت‌های روزگار شکایت می‌کند و تمایل خود به بوسه و وصال را بیان می‌دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به‌کاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارند.

شمارهٔ ۱۳۸۴

از دو زلف تو شکن وام کنم
وز برای دل خود دام کنم

از پی آنکه به رویت نرسد
چشم بد را به سخن رام کنم

تا تو ننمایی رو، گیرم زلف
تا رخت چاشت کند، شام کند

چشم از زلف سیاه تو کشم
گله از محنت ایام کنم

از تو صد جور و جفا می بینم
با که گویم، به که پیغام کنم؟

دل ندارم که نهم بر دگری
هم ز زلف تو مگر وام کنم

بوسه خواهیم، وگر تند شوی
خویشتن را عجمی نام کنم

نیست حلوای تو بهر خسرو
چه بدان لب طمع خام کنم!
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.