هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌گوید و از ناز و نیازهای گذشته اظهار پشیمانی می‌کند. او از روزهای شیرین گذشته یاد می‌کند و از سختی‌های عشق و دل‌سوختگی می‌نالد. همچنین، به تأثیر سخنانش بر دل دیگران اشاره می‌کند و از تکرار خاطرات تلخ و شیرین می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۴۴۸

نبودی آن که منت دلنواز می گفتم
چرا ز ساده دلی با تو راز می گفتم؟

همه حکایت ناز تو گفتمی، زین پیش
کنون بلای من است آن که ناز می گفتم

دلا، بسوختی و تلخ می نمود ترا
من ار ز پند حدیثیت باز می گفتم

خوش آن شبی که به روی تو باده می خوردم
به آب دیده همه شب نیاز می گفتم

عظیم درد سر آورد نازنین مرا
که من فسانه به غایت دراز می گفتم

دلش گر از سخن من گرفت، بر حق بود
که دردهای دل جانگداز می گفتم

هر آن سخن که ازو یاد بود، شب تا روز
تمام می شد و هر بار باز می گفتم

خیال خنده نمی سوخت جان خسرو و من
دعای آن لب کهتر نواز می گفتم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.