هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی‌های طبیعت، عشق، مستی و فلسفه زندگی می‌پردازد. شاعر از فصل گل و زیبایی‌های باغ صحبت می‌کند، سپس به موضوعاتی مانند عشق، مستی، زهد و تفاوت بین افراد عالی و دون اشاره می‌نماید. در پایان، شاعر به اهمیت همراهی و صحبت با دوستان و عاشقان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌هایی به مستی و عشق دارد که مناسب گروه سنی بالاتر است.

شمارهٔ ۱۵۵۸

آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد آن
گل گریبان می درد از خجلت نسرین خزان

شکرستانی ست گویی باغ از شکرلبان
نیشکر زاری ست گوی گلشن، از عرعر مدان

این زمان آغاز سبزه ست و لب جو می رویم
کم ز جنت نیست گلشن، غیرت حورا مردان

طاعت ما شاهد و باده ست کز وی زنده ایم
محتسب بگذار تا میرد میان مرتدان

ما کیای زهد اهل فسق را خاک رهیم
چون مغان معتقد در زیر پای موبدان

بستر خاشاک کآسودیم و برخفتیم مست
بهتر از دیبای پر تشویش زرین مرقدان

ما به می خوردن ز بهر گور نگذاریم خشت
چون ز زر دیدیم سنگی قسم عالی گنبدان

هست فرق اندر میان دون و عالی همتی
خانه ای از عود و صندل ساخت این، اودر روان

چون جدایی خواست بود، ای دوست، دامن بر مچین
قدر صحبتها بدان و قدر گیر از بخردان

گر چه جوزاییم یا چون فرقدان هم محرم است
زان که هم جوزا جدا خواهد شدن هم فرقدان

خسروا، چون هیچ عاقل را ندیدی خوش دلی
خوش دل دیوانگان و عاشقان هجر دان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.