هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از نبود محرمی برای رساندن پیام به یارش شکایت می‌کند و از ظلم و ستمی که بر او روا داشته شده، گله می‌کند. او از یار خود می‌خواهد که با او مهربان باشد و به درمان درد عاشقانه‌اش بپردازد.
رده سنی: 15+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند ظلم و درماندگی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل ۱۷

نیست کس محرم که پیغامم رساند یار را
وز حقیقت حال ما آگه کند دلدار را

کین ستم بیحد مکن، ظالم مشو ای جان من!
ای بی گنه مارا مکش، خنجر مزن بیمار را

با بیکسان خود مشفقی، بر بیدلان قاهر شدی
برما چرا ظالم شدی، برقع مکن رُخسار را

دردیکه دارم در دلی، آنرا تو دانی مرهمی
یا طبیب العاشقان! دارو بده بیمار را

مسکین غریب بی نوا، باری ز تو جوید جفا
بهرخدا درمان بده این عاشق غمخوار را
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۶
گوهر بعدی:غزل ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.