هوش مصنوعی:
این متن یک شعر ستایشآمیز است که در آن شاعر به ستایش سلطان و پدرش میپردازد. او از نیکیها، بخششها، و عدالت سلطان سخن میگوید و تأکید میکند که همه خوبیهایش از الطاف سلطان است. شاعر همچنین به نقش پدر سلطان به عنوان یک استاد و پدر اشاره میکند و از او به بزرگی یاد میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم پیچیده و ادبی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۲۱ - در تقاضا و مدح محمدبن محمودبن ناصر الدین گوید
ای همه ساله زخوی تو دل سلطان شاد
دل سلطان همه سال از خوی تو شادان باد
با علی خیزد هر کز تو بیاموزد علم
با عمر خیزد هر کز تو بیاموزد داد
زانکه استاد تو اندر همه کاری پدرست
چون پدر گشتی اندر همه کاری استاد
کیست کز نعمت زر تو و از بخشش تو
کار ویران شده خویش نکردست آباد
خوی نیکوی تو بر ما در اندوه ببست
در اندوه ببست و در شادی بگشاد
مر مرا باری از بخشش پیوسته تو
نشناسند همی خانه ز کرخ بغداد
لعبتان دارم شیرین سخن و رومی روی
مرکبان دارم ختلی گهر و تازی زاد
همه نیکویی دارم بکف از دو کف تو
بس نکویی که مرا بود از آن دو کف راد
روی آن جاه و بزرگی که ز تو یافته ام
زان قبا خواهم کردن که مرا خواهی داد
من قبای تو نه از بی ادبی خواسته ام
وین سخن نیز نه از بی ادبی کردم یاد
نه همی گویم چیزی کن کان خلق نکرد
نه همی گویم رسمی نه کان کس ننهاد
پدر تو ملک مشرق و سلطان جهان
دل و جانم را کرده ست بدینمعنی شاد
تو همان کن که پدر کرد که مداحانرا
آنچه داده ست مرآنرا ببزرگی بدهاد
دل سلطان همه سال از خوی تو شادان باد
با علی خیزد هر کز تو بیاموزد علم
با عمر خیزد هر کز تو بیاموزد داد
زانکه استاد تو اندر همه کاری پدرست
چون پدر گشتی اندر همه کاری استاد
کیست کز نعمت زر تو و از بخشش تو
کار ویران شده خویش نکردست آباد
خوی نیکوی تو بر ما در اندوه ببست
در اندوه ببست و در شادی بگشاد
مر مرا باری از بخشش پیوسته تو
نشناسند همی خانه ز کرخ بغداد
لعبتان دارم شیرین سخن و رومی روی
مرکبان دارم ختلی گهر و تازی زاد
همه نیکویی دارم بکف از دو کف تو
بس نکویی که مرا بود از آن دو کف راد
روی آن جاه و بزرگی که ز تو یافته ام
زان قبا خواهم کردن که مرا خواهی داد
من قبای تو نه از بی ادبی خواسته ام
وین سخن نیز نه از بی ادبی کردم یاد
نه همی گویم چیزی کن کان خلق نکرد
نه همی گویم رسمی نه کان کس ننهاد
پدر تو ملک مشرق و سلطان جهان
دل و جانم را کرده ست بدینمعنی شاد
تو همان کن که پدر کرد که مداحانرا
آنچه داده ست مرآنرا ببزرگی بدهاد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰ - در صفت شراب خوردن سلطان محمدبن محمود غزنوی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲ - در مدح سلطان محمد بن سلطان محمود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.