۲۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰ - و او راست

نگار من چو ز من صلح دیدو جنگ ندید
حدیث جنگ به یک سو نهادو صلح گزید

عتابها ز پس افکندو صلح پیش آورد
حدیث حاسد نشنید و زان من بشنید

چو من فراز کشیدم بخویشتن لب او
دل حسود زغم خویشتن فراز کشید

به وقت جنگ عتاب و خروش و زاری بود
کنون چه باید رودو سرود و سرخ نبید

در نشاط و در لهو باز باید کرد
که این دو بندگران را به دست اوست کلید

به کام خویش رسد از دل من آن بت روی
چنانکه زو دل غمگین من به کام رسید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹ - همو راست
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱ - نیز او راست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.