۳۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸ - همو راست

ای دوستی نموده و پیوسته دشمنی
درشرط مانبود که با من تو این کنی

دل پیش من نهادی و بفریفتی مرا
آگه نبوده ام که همی دانه افکنی

پنداشتم همی که دل ازدوستی دهی
بر تو گمان که برد که تودشمن منی

دل دادن تواز پی آن بود تا مرا
اندر فریبی و دلم از جای برکنی

کشتی مرا به دوستی و کس نکشته بود
زین زارتر کسی را هرگز به دشمنی

بستی به مهر بادل من چند بار عهد
از تو نمی سزد که کنون عهد بشکنی

با تو رهیت را چو به دل ایمنی نبود
زین پس به جان چگونه بودبرتو ایمنی

خرمن ز مرغ گرسنه خالی کجا بود
ما مرغکان گرسنه ایم و تو خرمنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷ - همو راست
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹ - و او راست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.