هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق، مستی، و شور زندگی سخن می‌گوید. او از ساقی می‌خواهد که شراب بیاورد تا دل‌ها را به هم نزدیک کند و از غم‌های زندگی رها شود. شاعر به مستی و بی‌خبری از روزگار به عنوان حالتی خوش اشاره می‌کند و تمایل خود را به نوشیدن باده‌های بیشتر بیان می‌دارد. در نهایت، او از نشاط و گشاده‌رویی در حالت مستی سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیمی مانند شراب و مستی است که برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نیست. همچنین، درک عمیق مفاهیم عرفانی و شاعرانه آن نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳

بیاور آنچه دل ما به یکدگر کشدا
به سر کشد آنچه دلم بار او به سر کشدا

غلام ساقی خویشم که بامداد پگاه
مرا زمشرق خم آفتاب بر کشدا

چو تیغ باده برآهختم از نیام قدح
زمانه باید تا پیش من سپر کشدا

چه زر چه سیم و چه خاشاک پیش مرد آن روز
که از میانه ی سیماب آب زر کشدا

خوش است مستی واز روزگار بی خبری
که چرخ غاشیه مست بی خبر کشدا

اگر به ساغر زرین هزار باده کشم
هنوز همت من باده ی دگر کشدا

در نشاط (من) آنگه گشاده تر باشد
که مست باشم وساقی مرا بدر کشدا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.