هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از سیف فرغانی، زیبایی معشوق و تأثیر عمیق عشق بر شاعر را توصیف میکند. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق، بیتابی ناشی از عشق، و فداکاری در راه عشق سخن میگوید. همچنین، او از بیقراری و شوریدگی خود در کوی معشوق و مقایسههای خلاقانه برای بیان احساساتش استفاده میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و استعارههای ادبی است که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری در عشق یا توصیفات شاعرانه ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۳۲
ای سعادت زپی زینت وزیبایی را
بافته بر قد تو کسوت رعنایی را
عشق رویت چو مرا حلقه بزد بر در دل
شوق از خانه بدر کرد شکیبایی را
گر ببینم رخ چون شمع تو ای جان بیمست
کآب چشمم بکشد آتش بینایی را
ذرها گر همه خورشید شود بی رویت
نبود روز وشب عاشق سودایی را
من شوریده سر کوی ترا ترک کنم
گر مگس ترک کند صحبت حلوایی را
در دهان طمعم چون ترشی کند کند
لب شیرین تو دندان شکر خایی را
دهن تنگ تو چون ذره در سایه نهان
نفی کرده است زخود تهمت پیدایی را
صبر با غمزه غارت گرت افگند سپر
دفع شمشیر کند لشکر یغمایی را
هوس نرگس شیر افگن تو در کویت
با سگان انس دهد آهوی صحرایی را
بهرتو گوهر دین ترک همی باید کرد
زآنکه تو خاک شماری زر دنیایی را
سعدی ار شعرمن وحسن تو دیدی گفتی
غایت اینست جمال وسخن آرایی را
سیف فرغانی چون شمع خیالش با تست
چه غم ار روز نباشد شب تنهایی را
مرد نادان زغم آسوده بود چون کودک
خیز وچون تخته بشو دفتر دانایی را
بافته بر قد تو کسوت رعنایی را
عشق رویت چو مرا حلقه بزد بر در دل
شوق از خانه بدر کرد شکیبایی را
گر ببینم رخ چون شمع تو ای جان بیمست
کآب چشمم بکشد آتش بینایی را
ذرها گر همه خورشید شود بی رویت
نبود روز وشب عاشق سودایی را
من شوریده سر کوی ترا ترک کنم
گر مگس ترک کند صحبت حلوایی را
در دهان طمعم چون ترشی کند کند
لب شیرین تو دندان شکر خایی را
دهن تنگ تو چون ذره در سایه نهان
نفی کرده است زخود تهمت پیدایی را
صبر با غمزه غارت گرت افگند سپر
دفع شمشیر کند لشکر یغمایی را
هوس نرگس شیر افگن تو در کویت
با سگان انس دهد آهوی صحرایی را
بهرتو گوهر دین ترک همی باید کرد
زآنکه تو خاک شماری زر دنیایی را
سعدی ار شعرمن وحسن تو دیدی گفتی
غایت اینست جمال وسخن آرایی را
سیف فرغانی چون شمع خیالش با تست
چه غم ار روز نباشد شب تنهایی را
مرد نادان زغم آسوده بود چون کودک
خیز وچون تخته بشو دفتر دانایی را
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.