هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق و اشتیاق شاعر به معشوق است که با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی مانند سرو، شکرستان، و آب حیوان توصیف شده است. شاعر از درد هجران و آرزوی وصال می‌گوید و معشوق را به عنوان قبله و مرکز عالم می‌ستاید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک داشته باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم عمیق ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۵۰

در رخت می نگرم جلوه گه جان اینجاست
در قدت می نگرم سرو خرامان اینجاست

من دل سوخته خواهم که لب تشنه خویش
بر دهان تو نهم کآبخور جان اینجاست

خانه یی چون حرم و بر در و بامش عشاق
چون مگس جمع شده کآن شکرستان اینجاست

پرده داران تو گر چند بسنگم بزنند
نروم همچو سگ از در که مرا نان اینجاست

من دوا یابم اگر لطف تو گوید که بده
مرهم وصل، که این خسته هجران اینجاست

اندرین مجمع اگر جمع شوم شاید ازآنک
رخ و زلفی که مرا کرد پریشان اینجاست

یوسف حسنی و در هر طرفی چون یعقوب
از برای تو بسی عاشق گریان اینجاست

تو امام همه خوبانی و با آن قامت
قبله کافر و محراب مسلمان اینجاست

تو زر لطف کنی بخش و چو من درویشی
آخر ای گنج گهر با دل ویران اینجاست

باز روح ار ز پی صید روان شد، آن تن
که بدل همچو جلاجل کند افغان اینجاست

دور ازین باغ رقیب تو بهرجا که بود
همچو اشکسته سفالیست که ریحان اینجاست

ای بکعبه شده در بادیه چون اعرابی
آب باران چه خوری؟ چشمه حیوان اینجاست

سیف فرغانی از آن نور روان چون خورشید
روز وصلی که ندارد شب هجران اینجاست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.