۲۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۶

طوطی روح که دامش قفس ناسوتست
عندلیبی است که جایش چمن لاهوتست

بشکرهای ملون چو مگس حاجت نیست
طوطیی را که ز خوان ملکوتش قوتست

یوسف عقل ترا نفس تو چون زندانست
یونس روح ترا جسم تو بطن الحوتست

ای بدنیا متمتع اگر این عمره و حج
از پی نام کنی کعبه ترا حانوتست

در کهولت چو صبی طبع جوان آیین را
زآن مریدی تو که پیر خردت فرتوتست

دل تو مرده دنیا و چنین تا لب گور
سوبسو مرده کش توتن چون تابوتست

هرکه او تشنه دنیاست ازو ناید عشق
مطلب آب ز چاهی که درو هاروتست

ای جوانمرد تو مرد پیرزن دنیا را
زهره یی دان که رخش آفت صد ماروتست

دل خودبین تو امروز چو افعی شد کور
زآن زمرد که بگرد لب چون یاقوتست

خویشتن را تو چو داود شماری لیکن
هر سر موی تو در ملک یکی جالوتست

سیف فرغانی رو خدمت درویشان کن
کرم قزاز بریشم گر برگ توتست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.