هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق یکسویه و ناامیدانه است که در آن شاعر از بی‌مهری معشوق و نداشتن صبر و توانایی در برابر این عشق شکایت می‌کند. او به وفاداری خود اشاره می‌کند اما اذعان می‌دارد که معشوق به او توجهی ندارد. شاعر از بی‌فایده بودن عمر بدون معشوق می‌گوید و خود را همچون سگِ کوی معشوق می‌داند که جایی جز آنجا ندارد. در نهایت، او آرزو می‌کند که معشوق حتی برای یک شب به او توجه کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و عشق یکطرفه نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۰۷

چون ترا میل و مرا ازتو شکیبایی نیست
صبر خواهم که کنم لیک توانایی نیست

مر ترا نیست بمن میل و شکیبایی هست
بنده را هست بتو میل و شکیبایی نیست

چه بود سود از آن عمر که بی دوست رود
چه بود فایده ازچشم چو بینایی نیست

بر سر کوی تو در قید وفای خویشم
ور نه رفتنم ای دوست زبی پایی نیست

من سگ کویم و هرجای مرا مأواییست
بودنم بر در این خانه زبی جایی نیست

گفتی از اهل زمان نیست وفایی کس را
بنده را هست ولیکن چو تو فرمایی نیست

دل رهایی طلبد از تو بهر روی که هست
ور چه داند که چو روی تو بزیبایی نیست

در چو دربهر بود چون تو نباشد صافی
گل چو بر شاخ بود چون تو بر عنایی نیست

سیف فرغانی هر روز بیاید بر تو
دولت آنکه تو یکشب بر او آیی نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.