هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق عمیق و فراگیر خود سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که غم و شادی‌های دنیوی در برابر عشق معشوق ناچیز هستند و قلب او چنان از عشق پر شده که جای دیگری برای هیچ چیز دیگر باقی نمانده است. شاعر همچنین به تأثیرات شدید عشق بر عقل و وجود خود اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که عشق او به حدی است که حتی دنیا و آخرت را در مقابل آن ناچیز می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی موجود در شعر نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۴۷

مرا در دل غم جان می نگنجد
درو جز عشق جانان می نگنجد

چنان پر شد دلم از شادی عشق
که اندر وی غم جان می نگنجد

نگارا عشق تو زآن عقل من برد
که در ملکی دوسلطان می نگنجد

غم تو گردن هستیم بشکست
دو سر در یک گریبان می نگنجد

دل عاشق زشادی بی نصیب است
فرح در بیت احزان می نگنجد

درون عاشقان زآن سان پر از تست
که دل نیز اندر ایشان می نگنجد

مرا عشق تو با دنیا و عقبی
دو نانم بر یکی خوان می نگنجد

برویت نسبتی کردیم گل را
زشادی در گلستان می نگنجد

چوآمد عشق تو من رفتم از دست
بهرجا کین نشست آن می نگنجد

دل تنگ احتمال عشق نکند
سریر شه در ارمان می نگنجد

برو خیمه مزن در خانه آن را
که خرگه در بیابان می نگنجد

درین ره سیف فرغانی نگنجید
وزغ در آب حیوان می نگنجد

زمین را جا کجا باشد برآن اوج
که دروی چرخ گردان می نگنجد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.