هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و توصیفی، با استفاده از تصاویر طبیعت مانند گل، بلبل، بهار و باغ، به ستایش معشوق و زیباییهای او میپردازد. شاعر از شیرینی لب معشوق، زیبایی چهرهاش و تأثیر شگفتانگیز او بر جهان سخن میگوید. همچنین، در ابیاتی به مفاهیمی مانند امید به وصال، غم فراق و تأثیر یاد معشوق بر روح و روان اشاره شده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و ادبی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از مفاهیم انتزاعی و استعاری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۱۷۱
کسی که ازلب شیرین تو دهان خوش کرد
ببوسه تودل خویشتن چو جان خوش کرد
سزد که وقت مرا خوش کنی بدان رخ خوب
که گل بر وی نکو وقت بلبلان خوش کرد
دهان غنچه لب و روی چون گلستانت
بهاروار چوگل سربسر جهان خوش کرد
اگرچه وصل تو مأمول ما بود لیکن
چو غافلان بامل دل نمی توان خوش کرد
عجب مدار مرا گر سخن شود شیرین
که ذکر شهد لب تو مرا زبان خوش کرد
کنون که موسم نوروز گشت وباد بهار
وزید ناگه واطراف بوستان خوش کرد
گلست گویی طالع شده زبرج حمل
ستاره یی که زمین راچو آسمان خوش کرد
نسیم بوی تو آورد وما نیاسودیم
بمرهم تو جراحات خستگان خوش کرد
ببنده گفت بیا کآن عزیز مصر جمال
چو یوسف است که دل با برادران خوش کرد
رخ چو ماه تو منشور ملک خوبی داشت
خط تو برسر منشور او نشان خوش کرد
بدوست گفتم هرگز توان بدرویشی
دل رقیب گدا روی او بنان خوش کرد
چو گربگان سر سفره کاسه می لیسند
کجا توان دل سگ را باستخوان خوش کرد
برای خلق سخن گفت سیف فرغانی
بشهد خویش مگس کام دیگران خوش کرد
ببوسه تودل خویشتن چو جان خوش کرد
سزد که وقت مرا خوش کنی بدان رخ خوب
که گل بر وی نکو وقت بلبلان خوش کرد
دهان غنچه لب و روی چون گلستانت
بهاروار چوگل سربسر جهان خوش کرد
اگرچه وصل تو مأمول ما بود لیکن
چو غافلان بامل دل نمی توان خوش کرد
عجب مدار مرا گر سخن شود شیرین
که ذکر شهد لب تو مرا زبان خوش کرد
کنون که موسم نوروز گشت وباد بهار
وزید ناگه واطراف بوستان خوش کرد
گلست گویی طالع شده زبرج حمل
ستاره یی که زمین راچو آسمان خوش کرد
نسیم بوی تو آورد وما نیاسودیم
بمرهم تو جراحات خستگان خوش کرد
ببنده گفت بیا کآن عزیز مصر جمال
چو یوسف است که دل با برادران خوش کرد
رخ چو ماه تو منشور ملک خوبی داشت
خط تو برسر منشور او نشان خوش کرد
بدوست گفتم هرگز توان بدرویشی
دل رقیب گدا روی او بنان خوش کرد
چو گربگان سر سفره کاسه می لیسند
کجا توان دل سگ را باستخوان خوش کرد
برای خلق سخن گفت سیف فرغانی
بشهد خویش مگس کام دیگران خوش کرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.