هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر به عشق و وصال معشوق، نیاز انسان به لطف و کرم الهی، و ارزش معنوی عشق در برابر مادیات می‌پردازد. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند صبر، فقر معنوی، و جایگاه عاشق در راه عشق وجود دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند عشق معنوی و فقر درونی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۸۱

ملکست وصل تو بچو من کس کجا رسد
واین مملکت کجا بمن بینوا رسد

وصل ترا توانگر و درویش طالبند
وین کار دولتست کنون تا کرا رسد

در موکب سکندر بودند خلق واو
زآن بی خبر که خضر بآب بقا رسد

شاهان عصر از در من نان خوهند اگر
از خوان تو نواله بچون من گدا رسد

هر چند هست سایه لطف تو خلق را
چون آفتاب کو همه کس را فرا رسد

با بنده لایق کرم خویش جود کن
پیدا بود که همت او تا کجا رسد

رخ همچو ماه زرد شود آفتاب را
گرنه زروی تو مددش در قفا رسد

عاشق چو در ره تو قدم زد بدست لطف
تاج کرم بهر (سر) مویش جدا رسد

آن کس منم که در عوض یک نظر زتو
راضی نیم که ملک دو عالم مرا رسد

عاقل زغم گریزد ودیوانه وار ما
شادی کنیم اگر غم عشقت بما رسد

وصل تو منتهاست (که) عاشق درین طریق
از سد ره بگذرد چو بدین منتها رسد

ای محنت تو دولت صاحب دلان شده
نعمت بود گر از تو بعاشق بلا رسد

چندانکه سیف هست همین گوید ای نگار
جانا حدیث عشق تو گویی کجا رسد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.