هوش مصنوعی: این متن شعری است که از احساسات غمگینانه و دلتنگی شاعر در فراق یار سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی مانند بوستان بی‌بهار، آتش و مرغزار، و ملخ و کشتزار، حالت درونی خود را بیان می‌کند. او از دوری از معشوق و محرومیت از وصال شکایت دارد و احساس تنهایی و ناامیدی خود را با عباراتی مانند «عالمی در وصال و من محروم» و «عید و من روزه‌دار» نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند «آتش و مرغزار» یا «شتری زیر بار» نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۱۸۹

عمر بی روی یار چون باشد
بوستان بی بهار چون باشد

عشق با من چه می کند دانی
آتش و مرغزار چون باشد

چند گویی که باغمش چونی
ملخ و کشتزار چون باشد

بار بر سر گرفته ره درپیش
رفته در پای خار چون باشد

من پیاده کمند در گردن
هم ره من سوار چون باشد

عالمی در وصال و من محروم
عید و من روزه دار چون باشد

درچنین کار دورم از دل و صبر
هیچ دانی که کار من چون باشد

شتری زیر بار در صحرا
بگسلد ازقطار چون باشد

خود تو دانی که سیف فرغانی
دور از روی یار چون باشد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.