۳۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۹

دلم بوسه زآن لعل نوشین خوهد
وگر در بها دنیی و دین خوهد

لب تست شیرین زبان تو چرب
چو صوفی دلم چرب و شیرین خوهد

جهان گر سراسر همه عنبرست
دلم بوی آن زلف مشکین خوهد

نگارا غم عشقت از عاشقان
چو کودک گهی آن و گه این خوهد

مرا گفت جانان خوهی جان بده
درین کار او مزد پیشین خوهد

چو خسروا گر می خوهی ملک وصل
چو فرهاد آن کن که شیرین خوهد

چو خندم ز من گریه خواهد ولیک
چو گریم ز من اشک خونین خوهد

نه عاشق کند ملک دنیا طلب
نه بهرام شمشیر چوبین خوهد

کند عاشق اندر دو عالم مقام
اگر در لحد مرده بالین خوهد

بماکی در آویزد ای دوست عشق
که شاهست و هم خانه فرزین خوهد

چو من بوم (را) کی کند عشق صید
که شهباز کبک نگارین خوهد

درین دامگه ما چو پر کلاغ
سیاهیم و او بال رنگین خوهد

برآریم گرد از بساط زمین
اگر اسب شطرنج شه زین خوهد

بدست آورم گر ز چون من گدا
سگ کوی او نان زرین خوهد

تو از سیف فرغانیی بی نیاز
توانگر کجا یار مسکین خوهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.