هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و توصیفی، به ستایش معشوقی میپردازد که زیباییهای ظاهری و اخلاقی او توصیف شدهاست. شاعر از ویژگیهایی مانند دهان پستهای، موهای پرپیچوتاب، و جمال بینظیر معشوق سخن میگوید و احساسات خود را نسبت به او بیان میکند. همچنین، تأثیر این عشق بر شاعر و دیوانگی ناشی از آن نیز مورد اشاره قرار گرفتهاست.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
شمارهٔ ۳۱۰
ترکیست یار من که نداند کس از گلش
او تند خو و بنده نه مرد تحملش
پسته دهان که در سخن و خنده می شود
زآن پسته پرشکر طبق روی چون گلش
پایان زلف جعد پریشان سرش ندید
چندانکه دور کرد دل اندر تسلسلش
بی او ز زندگانی چون سیر گشته ام
زآن جان خطاب می کنم اندر ترسلش
او شاه بیت نظم جهانست زینهار
جز مهر و مه ردیف مکن در تغزلش
هر صورتی که نقش کند در ضمیر من
اندیشه بر خطا بود اندر تخیلش
چندین هزار ترک تتاری نغوله را
گیسو بریده بینی ازآشوب کاکلش
او زیور عروس جمال خودست و نیست
بهر مزید حسن بزیور تجملش
آهوی جان بنده چراگاه خویش یافت
بر برگ گل چو مشک بیفشاند سنبلش
دیوانه یی شود که نیاید بهوش باز
هر عاقلی که دید بمستی شمایلش
جان برد و عشوه داد وهمه ساله این بود
با او تقرب من و با من تفضلش
آنکس که اسب در پی این شهسوار راند
رختش بآب رفت و خرافتاد بر پلش
با گلستان چهره او فارغست سیف
از بوستان و حسن گل و بانگ بلبلش
او تند خو و بنده نه مرد تحملش
پسته دهان که در سخن و خنده می شود
زآن پسته پرشکر طبق روی چون گلش
پایان زلف جعد پریشان سرش ندید
چندانکه دور کرد دل اندر تسلسلش
بی او ز زندگانی چون سیر گشته ام
زآن جان خطاب می کنم اندر ترسلش
او شاه بیت نظم جهانست زینهار
جز مهر و مه ردیف مکن در تغزلش
هر صورتی که نقش کند در ضمیر من
اندیشه بر خطا بود اندر تخیلش
چندین هزار ترک تتاری نغوله را
گیسو بریده بینی ازآشوب کاکلش
او زیور عروس جمال خودست و نیست
بهر مزید حسن بزیور تجملش
آهوی جان بنده چراگاه خویش یافت
بر برگ گل چو مشک بیفشاند سنبلش
دیوانه یی شود که نیاید بهوش باز
هر عاقلی که دید بمستی شمایلش
جان برد و عشوه داد وهمه ساله این بود
با او تقرب من و با من تفضلش
آنکس که اسب در پی این شهسوار راند
رختش بآب رفت و خرافتاد بر پلش
با گلستان چهره او فارغست سیف
از بوستان و حسن گل و بانگ بلبلش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.