هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از معشوقه‌ای با ویژگی‌های خاص مانند دهان پسته‌ای، زلف پریشان، و چهره گلگون یاد می‌کند. شاعر از عشق و دلباختگی خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دیدن معشوقه هر عاقلی را دیوانه می‌کند. همچنین، شاعر از زیبایی‌های معشوقه و تأثیر آن بر خود و دیگران می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دیوانگی ناشی از عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۰۹

ترکیست یارمن که نداند کس از گلش
او تند خو و بنده نه مرد تحملش

پسته دهان که در سخن و خنده می شود
زآن پسته پر شکر طبق روی چون گلش

پایان زلف جعد پریشان سرش ندید
چندانک دور کرد دل اندر تسلسلش

بی او زندگانی چون سیر گشته ام
ز آن جان خطاب می کنم اندر ترسلش

چندین هزار ترک تتاری نغوله را
گیسو بریده بینی از آشوب کاکلش

آهوی جان بنده چراگاه خویش یافت
بر برگ گل چو مشک بیفشاند سنبلش

دیوانه ای شود که نیاید بهوش باز
هر عاقلی که دید بمستی شمایلش

هر صورتی که نقش کند در ضمیر من
اندیشه بر خطا بود اندر تخیلش

او زیور عروس جمال خودست و نیست
بهر مزید حسن بزیور تجملش

اوشاه بیت نظم جهانست زینهار
جز مهر و مه ردیف مکن در تغزلش

آنکس که اسب در پی این شهسوار راند
رختش بآب رفت خر افتاد بر پلش

جان بر دو عشوه داد وهمه ساله آن بود
با او تقرب من و با من تفضلش

با گلستان چهره او فارغست سیف
از بوستان و حسن گل و بانگ بلبلش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.