هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه و عرفانی، به توصیف عشق و ستایش معشوق می‌پردازد. او بیان می‌کند که نگاهش به معشوق در حقیقت نگاه به صنع خداوند است و تمام وجودش متعلق به معشوق است. شاعر با وجود مخالفت دیگران، به نگاه کردن به معشوق ادامه می‌دهد و این نگاه را برای خودش توجیه می‌کند. او از فراق و دوری معشوق شکایت می‌کند اما همچنان امیدوار است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۷۵

گر کسی را حسد آید که ترا می نگرم
من نه در روی تو، در صنع خدا می نگرم

من از آن توام و هرچه مرا هست تراست
روشنست اینکه بچشم تو ترا می نگرم

خصم گوید که روا نیست نظر در رویش
من اگر هست و اگر نیست روا می نگرم

تشنه ام نیست شگفت ار طلبم آب حیات
دردمندم نه عجب گر بدوا می نگرم

نور حسنیست درآن روی،بدان ملتفتم
من در آن آینه از بهر صفا می نگرم

روی زیبای تو آرام و قرار از من برد
من دگرباره در آن روی چرا می نگرم

هر طرف می نگرم تا که ببینم رویت
چون تو در جان منی من بکجا می نگرم

بحیات خودم امید نمی ماند هیچ
چون بحال خود و انصاف شما مینگرم

مدتی شد که بمن روی همی ننمایی
عیب بختست نه آن تو چو وامی نگرم

سیف فرغانی در غیر نظر چند کنی
گل چو دستم ندهد زآن بگیا می نگرم

ور میسر نشود دیدن رویت چکنم
(می روم وز سر حسرت بقفا می نگرم)
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.