هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان شاعری است که غم و عشق را به عنوان چراغ و روغن ضمیر خود توصیف می‌کند. او از فراق و وصال معشوق سخن می‌گوید و تأثیر عشق را بر جان خود شرح می‌دهد. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند یوسف و یعقوب، شمع، و بوی پیراهن، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. در نهایت، او از گرمی سماع و مستی عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهٔ ادبی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات تاریخی یا اساطیری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۷۷

ای غم تو روغن چراغ ضمیرم
کم مکن ای دوست روغنم که بمیرم

کز مدد روغن تو نور فرستد
سوی فتیل زبان چراغ ضمیرم

چون بهوای تو عشق زنده دلم کرد
شمع مثال ار سرم برند نمیرم

یوسف عهدی بحسن وگرچه چو یعقوب
حزن فراق تو کرده بود ضریرم

چون زپی مژده وصال روان شد
از در مصر عنایت تو بشیرم

از اثر بوی وصل چون دم عیسی
نفحه پیراهن تو کرد بصیرم

سوی تو رفتم چومه دقیقه دقیقه
کرد شعاع رخ تو بدر منیرم

سلسله درمن فگند حلقه زلفت
همچو نگین کرد پای بسته بقیرم

مست بدم گر سپاه حسن حشر کرد
تاختن آورد و عشق برد اسیرم

بر در شهر دلم نقاره زد وگفت
کز پی سلطان حسن ملک بگیرم

جان بدر دل برم چو اسب بنوبت
چون ز رخ دوست شاه یافت سریرم

خاتم دولت چو کرد عشق در انگشت
من ز نگینش چو موم نقش پذیرم

کس به جز از من نیافت عمر دوباره
زآنکه جوان شد زعشق دولت پیرم

از پی شاهان اگر چو زر بزنندم
من به جز از سکه تو نام نگیرم

من بسخن بانگ زاغ بودم واکنون
خوشتر از آواز بلبلست صفیرم

وز اثر قطره تبر عشق صدف وار
حامل درند ماهیان غدیرم

چون دلم از غش خود چو سیم صفا یافت
با زر خالص برابرست شعیرم

رقص کن اکنون که گرم گشت سماعم
بزم بیارا که خمر گشت عصیرم
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.