هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد و رنج عاشق در فراق معشوق و دشواریهای مسیر عشق است. شاعر از وابستگی شدید به معشوق، بیقراری، و اشتیاق به وصال سخن میگوید و عشق را به عنوان یک میدان خطرناک توصیف میکند که نیازمند فداکاری است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اشارات به رنج و فداکاری، ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا سنگین باشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد.
شمارهٔ ۴۳۳
باسر زلف تو صعبست مسلمان بودن
با رخت خود نتوان بسته ایمان بودن
من چو اندر سر گیسوی تو بستم دل خویش
پس مرا چاره نباشد زپریشان بودن
گل چو اندام تو می خواست که باشد بنگر
کآرزو میکند او را همه تن جان بودن
غرقه بحر فراق توام (و)تشنه وصل
وینچنین تا بابد بهر تو بتوان بودن
کز پی دانه در همچو صدف می شاید
غرق دریا شدن و تشنه باران بودن
بگدایی درت فخر کنم درهر کوی
من که عار آیدم ازخسرو و سلطان بودن
گرچه با آتش سودای تو باید چون شمع
هر شب ازسوز دل سوخته گریان بودن
روز با درد تو از غیر تو مرگی دگرست
دل بیمار مرا طالب درمان بودن
بی رخ لیلی اگر کوه گرفتم چه عجب
من خوکرده چو مجنون ببیابان بودن
عشق میدان و درو هست قدم جان بازی
با چنین پای توان بر سر میدان بودن؟
سیف فرغانی از خود برو ار مرد رهی
تا بخود باشی نتوانی از ایشان بودن
با رخت خود نتوان بسته ایمان بودن
من چو اندر سر گیسوی تو بستم دل خویش
پس مرا چاره نباشد زپریشان بودن
گل چو اندام تو می خواست که باشد بنگر
کآرزو میکند او را همه تن جان بودن
غرقه بحر فراق توام (و)تشنه وصل
وینچنین تا بابد بهر تو بتوان بودن
کز پی دانه در همچو صدف می شاید
غرق دریا شدن و تشنه باران بودن
بگدایی درت فخر کنم درهر کوی
من که عار آیدم ازخسرو و سلطان بودن
گرچه با آتش سودای تو باید چون شمع
هر شب ازسوز دل سوخته گریان بودن
روز با درد تو از غیر تو مرگی دگرست
دل بیمار مرا طالب درمان بودن
بی رخ لیلی اگر کوه گرفتم چه عجب
من خوکرده چو مجنون ببیابان بودن
عشق میدان و درو هست قدم جان بازی
با چنین پای توان بر سر میدان بودن؟
سیف فرغانی از خود برو ار مرد رهی
تا بخود باشی نتوانی از ایشان بودن
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.