هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که به موضوعات جدایی از معشوق، درد فراق، وابستگی روحی و عاطفی، و ناتوانی در دوری از محبوب می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند ستاره و آسمان، سگ و استخوان، و بلبل و گلستان، عمق احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۴۳۵

همچون تو دلبری را از بی دلان بریدن
زاجزای جسم باشد پیوند جان بریدن

گیرم که جانم از تن پیوند خود ببرد
پیوند جان زجانان هرگز توان بریدن

قطع مدد همی کرد از زندگانی ما
دشمن که خواست مارا از دوستان بریدن

ازکوی او که برد آمد شد رهی را
سیر ستاره نتوان از آسمان بریدن

چیزی دهم بدشمن تا گوشتم نخاید
سگ را بنان توانند از استخوان بریدن

هر چند بر در او قدر سگی ندارم
چون سگ نمی توانم زین آستان بریدن

گر بر زبان براند جز ذکر دوست عاشق
همچون قلم بباید اورا زبان بریدن

با حسن دوری از وی مشکل بود که بلبل
در وقت گل نخواهد از بوستان بریدن

ای سیف دور بودن از دوست نیست ممکن
بلبل کجا تواند از گلستان بریدن
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.