هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند آفتاب و سایه، به بیان عشق و نیاز به معشوق می‌پردازد. شاعر خود را سایه‌ای در برابر آفتاب وجود معشوق می‌داند و از عشق و نیاز خود به او سخن می‌گوید. همچنین، مفاهیمی مانند فقر، توانگری، و عدالت نیز در این شعر به چشم می‌خورند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۰۵

چو نیست غیر تو کس آفتاب با سایه
تو سایه بر سر من افگن ای هما سایه

دلم بوصل طمع کرد گفتم اینت محال
که جمع می نشود آفتاب با سایه

میان روی تو و آفتاب تابان هست
همان تفاوت کز آفتاب تا سایه

مرا بسایه تو حاجتست واین دولت
خوهم ولی نبود آفتاب را سایه

بتو پناه برم ازهمه که بر سر خاک
درخت وار نمی افگند گیا سایه

توانگری وجمال ترا چه نقصانست
بلطف اگر فگنی برچو من گدا سایه

از آسمان برکت جذب کرد روی زمین
چو بر وی افتاد از عدل پادشا سایه

تو پادشاهی وهمچون گدا نیندازد
سگ فقیر تو بر نان اغنیا سایه

فقیر تو نکند اعتماد بر جزتو
چو آدمی نزند تکیه بر عصا سایه

شراب عشق تو درما چنان اثر کردست
که مستی آرد زیر درخت ما سایه

بسوی خرگه جانان گریزم ای گردون
که نیست بهر امان خیمه ترا سایه

قتیل تیغ فنا جامه بقا پوشد
چو بر وی افتد ازآن سرو در قبا سایه

چو عشق در دلم آمد زمن نماند اثر
چو دید طلعت خورشید شد زجا سایه

نرنجد ار بزنی تیغ بر سر عاشق
ننالد ارچه چوخاکست زیر پا سایه

ثنای او نتوان گفت سیف فرغانی
چگونه گوید خورشید را ثنا سایه
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.