هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از مستی و شیفتگی خود می‌گوید، از زیبایی‌های معشوق سخن می‌راند و از عشق بی‌پایان خود به او حکایت می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند حقیقت، وصال و رنج عشق دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.

شمارهٔ ۵۱۹

بچشم مست خود آن را که کرده ای نظری
نمانده است ز هشیاری اندرو اثری

می مشاهده تو بجام نتوان خورد
که من چو چشم تو مستم بجرعه نظری

اگر چو آب بگردی بگرد روی زمین
در آب و آینه بینی چو خویشتن دگری

ترا بدیدم و بر من چو روز روشن شد
که آفتاب بزاید ز مادر و پدری

بپیش آن لب رنگین که رشک یاقوتست
عقیق سنگ نژادست و لعل بدگهری

گمان مبر که ز کوی تو بگذرد همه عمر
کسی که دید ترا همچو عمر برگذری

بعشق باختن ای دوست با تو گستاخم
بدان صفت که زمن رشک می برد دگری

بگرد تنگ شکر چون مگس همی گردم
ولی چه سود مرا دست نیست بر شکری

ز روز ما که بمحنت رسد بشام چه غم
ترا که در شب زلفست روی چون قمری

تو نازپرور از آن غافلی که شب تا روز
دلم زانده تو چون همی کند جگری

کلاه شاهی خوبان چو تاج بر سر نه
کزین میانه تو بر موی بسته ای کمری

ز روی صدق بسی سر زدم برین دیوار
بدان امید که بر من شود گشاده دری

ز تر و خشک جهان بیش ازین ندارم من
برای تحفه تو جان خشک و شعر تری

خجل بمانده که عیب سیاه پایی خویش
چگونه پوشد طاوس جلوه گر بپری

کلاه دار تمناست سیف فرغانی
که تاج وصل تو دارد طمع بترک سری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.