هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و دوری از معشوق می‌نالد و بیان می‌کند که بدون او، زندگی برایش بی‌معنا و پر از رنج است. او از تنهایی، بی‌پناهی و بی‌کسی خود سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که هیچ پناهگاهی جز معشوق ندارد. همچنین، شاعر به زیبایی‌های طبیعت اشاره می‌کند اما یادآور می‌شود که بدون معشوق، این زیبایی‌ها برایش لذتی ندارند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۵۶۳

بحال خود چو نظر کردم از تو می پرسم
که هیچ باشد ازین صعبتر بلایی؟نی

گریز ازتو وجزتو گریز گاهی نیست
شکایت ازتو و غیر ازتو پادشایی نی

غم تراست مسلم زحاکمان امروز
که خون بریزد واندر میان بهایی نی

ازآستان جلالت بپرس تا هرگز
زدست حلقه برین درچو من گدایی؟نی

بجان رسید کنون کار سیف فرغانی
سقیم در خطر و درد را دوایی نی

مرا بنزد تو بهر نشست جایی نی
مرا زدست تو بهر گریز پایی نی

زبهر جستن تو تادلم زجا برخاست
ببین که با سر کویت نشست جایی نی

منم زخویشان بیگانه بهر تو (و) مرا
بجز سگ تو درین کوی آشنایی نی

چو گل بخوبی صد برگ کشته ای ومرا
چو عندلیب بهنگام دی نوایی نی

جهان پر از گل ولاله شده ولی بی تو
مرا چوآب بایام گل صفایی نی

چو ذره بی تو وجودم تنست و جانی نی
چوآفتاب همه رویی و قفایی نی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.