هوش مصنوعی: این متن شعری است که به ستایش پادشاه و پیروزی‌های او در جنگ می‌پردازد. شاعر از دو سعادت (یکی ناشی از گذر زمان و دیگری از پیروزی در جنگ) سخن می‌گوید و به شکرگزاری اشاره می‌کند. همچنین، توصیف‌هایی از قلعه‌ای محکم و جنگ‌آورده‌ها ارائه می‌دهد و پادشاه را با ویژگی‌های فریدون، جمشید، کیخسرو و هوشنگ مقایسه می‌کند. در پایان، خبر فتح به مناطق مختلف می‌رسد و شاعر آرزو می‌کند که تاج و تخت پادشاه همیشه برقرار بماند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم پیچیده تاریخی و ادبی است و ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی توصیف‌های جنگ ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۷۹ - مدح سیف الدوله محمود و تهنیت فتح اگره

دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ
یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ

ما از این هر دو به شکر و به ثنا قصد کنیم
زانکه انده شد و شادی سوی ما کرد آهنگ

ماه نوروز دگر بار به ما روی نمود
قلعه اگره درآورد ملک زاده به چنگ

کشوری بود نه قلعه همه پر مرد دلیر
بر هوا بر شده و ساخته از آهن و سنگ

پی او رفته در آنجا که قرار ماهی
سر او بر شده آنجا که بنات و خرچنگ

گرد او بیشه و کوه گشن و سبز چنانک
گذر باد و ره مار درو ناخوش و تنگ

این چنین قلعه محمود جهاندار گرفت
به دلیری و شجاعت نه به مکر و نیرنگ

پشته ها کرد ز بس کشته در و پنجه جای
جوی خون کرد به هر پشته روان صد فرسنگ

برده زنجیر به زنجیر از آن قلعه قطار
همچنانست که بر روی هوا صف کلنگ

ای امیری که برون آرد بیم و فزعت
طعمه از پنجه شیر و خوره از کام نهنگ

باد را هیچ نباشد گه خشم تو شتاب
کوه را هیچ نباشد گه حلم تو درنگ

ای تو را فر فریدون و نهاد جمشید
وی تو را سیرت کیخسرو و رای هوشنگ

ای به صدر اندر بایسته تر از نوشروان
وی به حرب اندر شایسته تر از پور پشنگ

چرخ گردنده با پایه او رنگ تو پست
باد پوینده بر مرکب رهوار تو لنگ

زیر پای ولی و در دو کف ناصح تو
خاک چون عنبر سارا شود و بید خدنگ

بر تن حاسد و بد خواه تو و کام عدو
خز چون خار مغیلان شود و شهد شرنگ

زود باشد که ازین فتح خبر کرده شود
به خراسان و عراق و حبش و بربر و زنگ

این گلی بود ز بستان فتوحت خوشبو
شاخکی بود ز ریحان مرادت خوش رنگ

زین سپس نامه فتح تو سوی حضرت شاه
دم دم آید همی از معبر چین و لب گنگ

میل بعضی ملکا سوی نشاطست و طرب
اندرین فصل و سوی خوردن بگماز چو زنگ

زانکه بستان شده از حسن بسان مشکوی
زانکه صحرا شده از نقش بسان ارتنگ

مرغزار و کهسار از سپر غم و خیری
راست چون سینه طاوس شد و پشت پلنگ

اختیار تو درین وقت سوی عزم سفر
از پی قوت دین و قبل حمیت و ننگ

حرب کفار گزیده بدل مجلس بزم
بانگ تکبیر شنوده بدل نغمه چنگ

تا همی تازد بر مفرش دشت آهوی غرم
تا همی یازد بر دامن که بچه رنگ

تو بمان دایم وز فر تو آراسته باد
تاج و تخت شهی و افسر ملک و اورنگ
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸ - شکایت از حاسدان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰ - مدیح علاء الدوله سلطان مسعود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.