۲۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۴ - مدح

سرفرازا ز خدمت تا شدم دور
بباشد دیدگانم هر زمان تر

چنان گریم که بی معشوق عاشق
چنان نالم که بی فرزند مادر

وگر آتش زنی اندر دل من
همان گیری که مغز از دود مجمر

وگر پر زهر گردانی دهانم
زبانم گویدت شکری چو شکر

مرا در هیچ بزم و هیچ مجلس
مرا در هیچ درج و هیچ دفتر

نخواهد جز به نامت رفت خامه
نخواهد جز به یادت گشت ساغر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳ - ایام شادخواری
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵ - خنده جام و گریه شمشیر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.