هوش مصنوعی: شاعر در این متن از مرگ فردی به نام یعقوب هراسیده و از کمال و بزرگی او سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که جهان مردی مانند یعقوب را نخواهد دید و حتی فلک نیز بر مرگ او گریه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۷۱ - مرثیه عطای یعقوب

عطای یعقوب از مرگ تو هراسیدم
شدی و نبود بیشم ز مرگ هیچ هراس

دریغ لفظی بر همه نمط همه گوهر
دریغ طبعی بر هر گهر همه الماس

سپهر معطی شانست و هیچ عیب نبود
اگر به چون تو عطا بر جهان نهاد سپاس

و گرت بستد و رشک آمدش عجب نبود
که در کمال و بزرگی تو را نبود قیاس

گر بگرید بر تو فلک روا باشد
که بیش چو تو نبیند جهان مردشناس
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰ - حسب الحال
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲ - بر فوت محمد علوی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.