هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق و دلدادگی شاعر به معشوق است. شاعر از کعبهٔ جان، محراب دل، و راه پر از رنج عشق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که جز معشوق، هیچ چیز دیگری در نظرش نمی‌آید. او خود را اسیر زلف معشوق می‌داند و از نگاه سیاه معشوق به وجد آمده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۵

ای کعبه ی جان خاک سر کوی تو ما را
محراب دل اندر خم ابروی تو ما را

هر بار که پای از سر کوی تو کشم باز
پابست کند باز سر موی تو ما را

در راه تو خون دل عشاق سبیل است
گو چشم تو خون ریز به یرغوی تو ما را

جز نقش تو در دیده خیالی که در آید
از سر ببرد نرگس جادوی تو ما را

در مملکت حسن ز هر وجه که خوب است
در چشم نیاید به جز از روی تو ما را

زان روی که از سلسله ی اهل جنونیم
زنجیر کند حلقه ی گیسوی تو ما را

افتاده ی چشم سیهت ابن حسام است
زان روز که افتاده نظر سوی تو ما را
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.