هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و ستایش‌آمیز، زیبایی معشوق را با تصاویر طبیعی مانند آفتاب، ماه، گل و بلبل توصیف می‌کند. شاعر از غمزه و نگاه معشوق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که با خیال او شب را به صبح برساند. در پایان، شعر به مدح شاه و درخواست حفظ او از آسیب‌ها می‌پردازد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر شعری نیاز به بلوغ فکری برای تفسیر دارند.

غزل شمارهٔ ۱۱

روی تو چشم خیره کند آفتاب را
موی تو خون کند جگر مشک ناب را

تا ماه در حجاب خجالت فرو رود
از آفتاب چهره برافکن نقاب را

خوی بر گل عذار تو ماند بدان که ابر
بر برگ گل فشانده ز شبنم گلاب را

کردم سؤال بوسه اشارت به غمزه گفت:
ما بنده‌ایم غمزهٔ حاضر جواب را

تا دامنت غبار نگیرد ز گرد راه
بر خاک راه می‌زنم از دیده آب را

خواهم که با خیال تو شبها به سر برم
خود می‌برد خیال تو از دیده خواب را

نرگس به دور چشم تو اندر خمار ماند
در سر ز جام لعل تو دارد شراب را

بلبل به نغمه‌های دلاویز بر چمن
گوید دعای خسرو مالک رقاب را

ابن حسام و درگه دولت مآب شاه
یارب خلل مباد ز چرخ آن مآب را
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.