۳۵۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۴

قد چو سرو تو بر جویبار دیده ماست
غبار راه تو بر رهگذار دیده ماست

به آرزوی لبت خون گرفت خانه چشم
خیال لعل تو گلشن نگار دیده ماست

چو نرگسی که دمد بر کنار چشمه آب
سواد چشم تو در چشمه سار دیده ماست

بلا کشید دل ودیده اختیار تو کرد
بلای دل همه از اختیار دیده ماست

به سرو و لاله چه خوانی مرا ز باغ رخت
قد تو سرو و رخت لاله زار دیده ماست

بکشت چشم تو ابن حسام را گفتم
به غمزه گفت که این کار کار دیده ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.