۳۸۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۵

مپیچ در سر زلفش که سر به سر سوداست
مرو به جانب کویش که در به در غوغاست

دلا ز عشوه چشمش به گوشه ای بنشین
که چشم فتنه کنش دیده ای که عین بلاست

هزار نقش خیال قدت بر آب زدم
بدان شمایل موزون یکی نیامد راست

به سان سرو سهی بر کنار چشمه آب
خیال قد تو در چشمه سار دیده ماست

ز بوی زلف تو در هر چمن که می پویم
نسیم غالیه گردان و باد مجمره ساست

به هر طرف که شود سنبل تو نافه گشای
سخن ز مشک نگویم که ان حدیث خطاست

رواست گر لب تو کام جان ابن حسام
روا کند که لبت جانفزای و کامرواست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.