هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که از زبان یک سالک یا عارف سخن میگوید و مخاطب را به ترک ریا، پذیرش دردهای عشق الهی، و دوری از تظاهر در عبادت دعوت میکند. شاعر تأکید میکند که در راه عرفان، انکار و مقاومت بیفایده است و بهتر است به جای آن، با صداقت و صفا پیش رفت. همچنین، اشارهای به گذر زمان و ضرورت بیداری معنوی دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق الهی و نقد ریا نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۰۰
دانی چه گفت سالک خمّار خانه دوش
بشنو نصیحت از نفس پیر می فروش
با درد ما بساز و ز درمان سخن مگوی
صوفی شو و ز راه صفا دُرد ما بنوش
یا حسن ما مشاهده کن یا نظر ببند
یا یاد دوست کن به زبان یا به لب خموش
انکار سالکان طریقت صواب نیست
در سلک ما درآی و در انکار ما مکوش
اینجا ریا و دلق مزوّر نمی خرند
بیزارم از عبادت زهّاد خودفروش
تا عیب تو بپوشی به زیر خاک
بنیان غیب،عیب ترا کرد خاکپوش
چون پنبه گشت موی بناگوش ما سپید
تا بر کشیم پنبه ی غفلت ز گوش هوش
ابن حسام قافله از پیش می روند
وز پس به الرحیل ندا می کند سروش
واپس چه خفته ای که فغان می کند درای
در پیش راه دور،جرس می زند خروش
بشنو نصیحت از نفس پیر می فروش
با درد ما بساز و ز درمان سخن مگوی
صوفی شو و ز راه صفا دُرد ما بنوش
یا حسن ما مشاهده کن یا نظر ببند
یا یاد دوست کن به زبان یا به لب خموش
انکار سالکان طریقت صواب نیست
در سلک ما درآی و در انکار ما مکوش
اینجا ریا و دلق مزوّر نمی خرند
بیزارم از عبادت زهّاد خودفروش
تا عیب تو بپوشی به زیر خاک
بنیان غیب،عیب ترا کرد خاکپوش
چون پنبه گشت موی بناگوش ما سپید
تا بر کشیم پنبه ی غفلت ز گوش هوش
ابن حسام قافله از پیش می روند
وز پس به الرحیل ندا می کند سروش
واپس چه خفته ای که فغان می کند درای
در پیش راه دور،جرس می زند خروش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.