هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف زیبایی‌های فصل بهار و عشق به معشوق می‌پردازد. او از طبیعت سرسبز و گل‌ها لذت می‌برد، اما عشقش به معشوق چنان شدید است که همه چیز دیگر را فراموش کرده و تنها به او می‌اندیشد. شاعر حتی مکان‌های مقدسی مانند کعبه و بتخانه را در مقایسه با عشق معشوص ناچیز می‌شمرد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۷

به وقت فصل بهار از چمن مکن اعراض
جهان ز لاله و گل بین به رنگ و بوی ریاض

میان حوضه ی چشمم ز خون برست گیاه
چنانکه لاله ی سیراب بر کنار حیاض

شمامه ی سر زلفت که شام رعناییست
چو باد صبح فرح بخش و داف الاَمراض

ز هر خیال و تصور که غیر دوست بود
ضمیر صافی ابن حسام شد مرتاض

مرا ز کعبه و بتخانه کوی اوست غرض
همین وسیله تمامم ز جملگی اعراض
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.