هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق به معشوق و حالات روحی خود سخن می‌گوید. او از زلف آشفته، چهره آتشین، و لب سیراب معشوق یاد می‌کند و خود را در حالتی از بی‌قراری و عشق توصیف می‌کند. همچنین، از مفاهیمی مانند نجات در بحر عشق، تشنگی معنوی، و عبادت معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۲

زلف آشفته همی تابی و من می تابم
آتش چهره میفروز که من در تابم

شب خیال تو به بالین من آمد گفتم
آه کامد به سرم عمر و من اندر خوابم

ما درین بحر به کشتی تو یابیم نجات
کششی کن که به ساحل کشی از گردابم

آن چنان تشنه ی لعل لب سیراب توام
کاب حیوان نتواند که کند سیرابم

طاق ابروی تو پیوسته مرا در نظرست
زان جهت سجده کنان معتکف محرابم

به چه باب از در محبوب بگردانم روی
روی فتحی ننمودند ز دیگر بابم

چنبر زلف تو شد سلسله ی ابن حسام
هر طرف می کشد آشفته بدان قلابم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.