هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و شوق به معشوق، درد فراق، وصف حالات روحی و عاشقانه خود سخن می‌گوید. او از دلبستگی شدید، آتش عشق، و حالات بی‌قراری خود می‌گوید و از زاهد و دنیای مادی نیز عبور می‌کند. در نهایت، شاعر به آرزوی بازگشت به وطن و رهایی از قفس تن اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و جدایی نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۳۴

گفتم از سلسله ی موی تو پرهیز کنم
چون کنم بسته ی آن حلقه ی مشکین رسنم

آتش چهر تو افروخته شد من چو سپند
جای آن هست اگر دیده بر آتش فکنم

جرعه ای یافتم از جام تو در روز ازل
من از آن دور سراسیمه و بی خویشتنم

زاهد از سیل سرشکم به سلامت مگذر
تا در این ورطه ی خوناب نیفتی که منم

ز آتش شوق تو هر جا برم نام لبت
نفس دود برآید به دماغ از دهنم

من که با داغ تو میرم چو سر از کنج لحد
بر کنم زآتش دل سوخته یابی کفنم

روز اول که مرا لطف تو با چندان عیب
بپذیرفت همانم به همان رد مکنم

دلم از غربت دیرین بگرفت ابن حسام
در سر افتاد ز سر باز هوای وطنم

طایر گلشن قدسم به نشیمنگه خاک
عاقبت زین قفس خاکی تن بر شکنم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.