هوش مصنوعی:
متن داستانی درباره عدالت و مهربانی پادشاه عادلی به نام نوشیروان را روایت میکند. او با دیدن پیرزنی فقیر که کوزهای شکسته دارد و نمیتواند به درستی از آن استفاده کند، متأثر شده و از این که در همسایگی او فردی نیازمند زندگی میکند، احساس شرم میکند. پادشاه پس از این مشاهده، به فقرا کمک میکند و عدالت و مهربانی خود را نشان میدهد.
رده سنی:
10+
این داستان دارای مفاهیم اخلاقی و اجتماعی است که برای کودکان و نوجوانان مناسب است. همچنین، زبان و ساختار آن برای سنین پایینتر ممکن است کمی پیچیده باشد، اما برای گروه سنی 10 سال به بالا قابل درک و الهامبخش است.
بخش ۲۷ - حکایت رحم کردن نوشیروان بر آن پیرزن ناتوان که به کوزه ای نادرست دست و روی خود می شست
خواست تا آفتابه زر خویش
به بر او فرستد از بر خویش
باز گفتا مبادا گرداند
کش چنان دیدم و خجل ماند
بر فقیران گرد خود یکسر
کرد قسمت چل آفتابه زر
پیرزن گشت بهره مند از وی
کس نبرده به قصه او پی
کرد نوشیروان شه عادل
نیمروزی به بام خود منزل
دید بر پشت بام همسایه
پیر زالی فقیر و بی مایه
قامت کوژ و کوزه ای در دست
چون وی از روزگار دیده شکست
نه ورا نایژه نه دسته به جای
نه تهی کایستد به آن بر پای
خواست تا حیله ای برانگیزد
کآب از آنجا به روی خود ریزد
کوزه زان حیله ها که می انگیخت
می فتاد آب بر زمین می ریخت
چشم نوشیروان چو آن را دید
از مژه اشک مرحمت بارید
گفت بر خود که وای بر ما باد
خشم خلق و خدای بر ما باد
که به پهلوی ما فقیری را
عمر بگذشته گنده پیری را
نبود کوزه ای به دست درست
که به آن روی خود تواند شست
به بر او فرستد از بر خویش
باز گفتا مبادا گرداند
کش چنان دیدم و خجل ماند
بر فقیران گرد خود یکسر
کرد قسمت چل آفتابه زر
پیرزن گشت بهره مند از وی
کس نبرده به قصه او پی
کرد نوشیروان شه عادل
نیمروزی به بام خود منزل
دید بر پشت بام همسایه
پیر زالی فقیر و بی مایه
قامت کوژ و کوزه ای در دست
چون وی از روزگار دیده شکست
نه ورا نایژه نه دسته به جای
نه تهی کایستد به آن بر پای
خواست تا حیله ای برانگیزد
کآب از آنجا به روی خود ریزد
کوزه زان حیله ها که می انگیخت
می فتاد آب بر زمین می ریخت
چشم نوشیروان چو آن را دید
از مژه اشک مرحمت بارید
گفت بر خود که وای بر ما باد
خشم خلق و خدای بر ما باد
که به پهلوی ما فقیری را
عمر بگذشته گنده پیری را
نبود کوزه ای به دست درست
که به آن روی خود تواند شست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۶ - حکایت معامله و مقاوله حکم با زن
گوهر بعدی:بخش ۲۸ - حکایت سنجر و بخشیدن منقل پر لعل و گوهر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.