۲۶۹ بار خوانده شده

بخش ۸ - انتقال به مدح گوهر کان فتوت و مشید ارکان اخوت والی ملک جاه و جمال یوسف مصر فضل و افضال اعز الله تعالی انصاره و ضاعف اقتداره

نیکخواهی خاصه کو را یاور است
گشته پیدا با وی از یک گوهر است

کرده جا در سایه ی اقبال او
سایه وار افتاده در دنبال او

هر کجا این آفتاب آن پرتو است
هر کجا آن پیشوا این پیرو است

گر چه بر مهد خلافت زاده است
بر خلافش یک قدم ننهاده است

والی مصر جلال و احتشام
بود از آن رو یوسفش کردند نام

رشک یوسف طلعت زیبای او
چون زلیخا عالمی شیدای او

هر که می آرد رخش را در نظر
می زند گلبانگ ما هذا بشر

گر چه هست او یک برادر شاه را
هست با صد جان برابر شاه را

آمد او شه را برادر یار هم
در زمانه باشد این بسیار کم

گفت با دانشوری آن ساده مرد
کای به دانش نزد هر آزاده فرد

باز کن زین نکته ی پوشیده پوست
که برادر به بود یا یار و دوست

گفت نبود نزد دانا هیچ چیز
زان برادر به که باشد یار نیز

بر سر گردون خدایا ماه و سال
تا فراق فرقدان باشد محال

این دو اختر را به هم تابنده وار
بر سریر مکرمت پاینده دار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷ - اظهار عجز از استیفای ثنا کردن و دست تضرع به ادای دعا برآوردن
گوهر بعدی:بخش ۹ - در صفت ضعف و پیری و سد باب منفعت گیری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.