۲۶۳ بار خوانده شده

بخش ۹ - در صفت ضعف و پیری و سد باب منفعت گیری

عمرها شد تا درین دیر کهن
تار نظمم بسته بر عود سخن

هر زمان از نو نوایی می زنم
دم ز دیرین ماجرایی می زنم

رفت عمر و این نوا آخر نشد
کاست جان وین ماجرا آخر نشد

پشت من چون چنگ خم گشت و هنوز
هر شبی در ساز عودم تا به روز

عود ناساز است و کرده روزگار
دست مطرب را ز پیری رعشه دار

نغمه ی این عود موزون چون بود
لحن این مطرب به قانون چون بود

وقت شد کین عود را خوش بشکنم
بهر بوی خوش در آتش افکنم

خام باشد عود را ناخوش زدن
خوش بود در عود خام آتش زدن

بو که عطر افشان شود این عود خام
عقل و دین را زان شود خوشبو مشام

عقل و دین را تقویت دادن به است
زانکه این تن روی در سستی نه است

رخنه ها در رسته ی دندان فتاد
کی توان بر خوردنی دندان نهاد

هم قواطع از بریدن کند گشت
هم طواحن ز آرد کردن در گذشت

خوردنم می باید اکنون طفل سان
نان خاییده به دندان کسان

قامتم شد کوز و ماندم سر به پیش
گشته ام مایل به سوی اصل خویش

مادرم خاک است و من طفل رضیع
میل مادر نیست از طفلان بدیع

زود باشد کآرمیده ز اضطراب
در کنار مادر افتم مست خواب

از دو چشم من نیاید هیچ کار
از فرنگی شیشه ناکرده چهار

درد پا تا گشت همزانوی من
شد پس زانو نشستن خوی من

پای من در خاستن باشد زبون
تا نگردد ساعدم تن را ستون

این خلل ها مقتضای پیری است
وای آن کو مبتلای پیری است

هر خلل کز پیری افتد در مزاج
نیست مقدور طبیب آن را علاج
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸ - انتقال به مدح گوهر کان فتوت و مشید ارکان اخوت والی ملک جاه و جمال یوسف مصر فضل و افضال اعز الله تعالی انصاره و ضاعف اقتداره
گوهر بعدی:بخش ۱۰ - حکایت آن پیر هشتاد ساله که پیش طبیب رسید و از وی علاج ضعف خود پرسید و جواب دادن طبیب که علاج تو آنست که جوان شوی و از هشتاد به چهل واپس روی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.