هوش مصنوعی: در زمان ابن سینا، فردی از خاندان بویه که به ماخولیا (افسردگی) مبتلا شده بود، خود را گاوی فربه تصور می‌کرد و اصرار داشت قصاب او را بکشد. پزشکان درمان او را نتوانستند و از ابن سینا کمک خواستند. ابن سینا با حیله‌ای هوشمندانه، مرد را متقاعد کرد که قصاب برای کشتن او می‌آید. سپس با معاینه‌ای ظاهری گفت گاو هنوز لاغر است و باید چند روزی غذا بخورد تا فربه شود. با تغذیه مناسب، مرد کم‌کم سلامت عقل خود را بازیافت و از توهم گاو بودن رها شد.
رده سنی: 14+ این داستان دارای مفاهیم روان‌شناختی و طنز ظریفی است که درک آن به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین ممکن است برخی از جنبه‌های طنز یا پیچیدگی‌های داستان برای کودکان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

بخش ۲۵ - معالجه کردن بوعلی سینا آن صاحب مالیخولیا را

بود در عهد بوعلی سینا
آن به کنه اصول طب بینا

ز آل بویه یکی ستوده خصال
شد ز ماخولیا پریشانحال

بانگ می‌زد که:«کم بود در ده
هیچ گاوی بسان من فربه

آشپز گر پزد هریسه ز من
گرددش گنج سیم، کیسه ز من

زود باشید حلق من ببرید!
به دکان هریسه‌پز سپرید!»

صبح تا شام حال او این بود
با حریفان مقال او این بود

نگذشتی ز روز و شب دانگی
که چو گاوان نبودی‌اش بانگی

که: «بزودی به کارد یا خنجر
بکشیدم که می‌شوم لاغر!»

تا به جایی رسید کو نه غذا
خوردیی از دست هیچ کس، نه دوا

اهل طب راه عجز بسپردند
استعانت به بوعلی بردند

گفت: «سویش قدم نهید از راه
مژده‌گویان! که بامداد پگاه

می‌رسد بهر کشتن‌ات به شتاب
دشنه در دست، خواجهٔ قصاب»

رفت ازین مژده زو گرانیها
کرد اظهار شادمانیها

بامدادان که بوعلی برخاست
شد سوی منزلش که: «گاو کجاست؟»

آمد و خفت در میان سرای
که، «منم گاو، هان و هان، پیش آی!»

بوعلی دست و پاش سخت ببست
کارد بر کارد تیز کرد و نشست

برد قصاب‌وار کف، سوی‌اش
دید هنجار پشت و پهلویش

گفت کاین گاو لاغر است هنوز
مصلحت نیست کشتن‌اش امروز

چند روزی‌ش بر علف بندید!
یک زمان‌اش گرسنه مپسندید!

تا چو فربه شود، برانم تیغ
نبود افسوس ذبح او و، دریغ

دست و پایش ز بند بگشادند
خوردنیهاش پیش بنهادند

هر چه دادندش از غذا و دوا
همه را خورد بی‌خلاف و ابا

تا چو گاوان از آن شود فربه
شد خود او از خیال گاوی، به!
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۴ - حکایت حاتم و بند از پای اسیری گشادن و بر پای خود نهادن
گوهر بعدی:بخش ۲۶ - خاتمهٔ کتاب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.