هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و علاقه‌ی عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که توصیف زیبایی‌های معشوق برایش دشوار است. او از غم‌ها و رنج‌های عشق می‌گوید و آرزوی جاودانگی در کنار معشوق را دارد. همچنین، شاعر به رسوایی و آشکار شدن راز عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و رسوایی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۰

جان خوشست، اما نمی خواهم که جان گویم تو را
خواهم از جان خوش تری باشد، که آن گویم تو را

من چه گویم کانچنان باشد که حد حسن تست؟
هم تو خود فرما که چونی، تا چنان گویم تو را

جان من، با آنکه خاص از بهر کشتن آمدی
ساعتی بنشین، که عمر جاودان گویم تو را

تا رقیبان را نبینم خوش دل از غم های خویش
از تو بینم جور و با خود مهربان گویم تو را

بس که می خواهم که باشم با تو در گفت و شنود
یک سخن گر بشنوم، صد داستان گویم تو را

قصه ی دشوار خود پیش تو گفتن مشکلست
مشکلی دارم، نمی دانم چه سان گویم تو را؟

هر کجا رفتی، هلالی، عاقبت رسوا شدی
جای آن دارد که رسوای جهان گویم تو را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.